شعر با سانسور
پايه يه كامپيوتر گيجم سرم درد ميكند به جنون
من به خودم فكر ميكنم اغلب تويه حمام گريه با صابون
نه دلت ميبرد مرا نه صدات خسته ام آه از تمام جهات
دلخوشم به كدام راه نجات من زير كتابها مدفونهرچه از هيچ رنج ميبردم بغض خودرا به زور ميخوردم داشتم ذره ذره ميمردم پشته اين عكسهاي گوناگون
من زير كتابها مدفون
هرچه در شهر اتفاق افتاد رفت دنيا به باد يا با باد
بازدر تو ادامه خواهم داد
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 4:58 توسط امید
|