خونِ در دهانم
دندان شکسته ام را
به یاد نمی آورم .

اینجا معاشقه باد
با من است روزی
نگاهم کنید
که زبان من بسیار ، تلخ
دندان شکسته ام
خونِ گندیده در دهانم را
به یاد نمی آورم .

تو را به اندوه کلانم
به دوش می کشم
 تو را
در پاگرد ِ تاریک خانه ام

با هرچه از بهار که دوست تر داری

کنار " کاش که زودتر برویمِ " بی گاه
و تو را
با انگشتهای ...
و گاهی تو را
کنار شوفاژ سرد اتاقم
...

دندان شکسته ام
با تو
خونِ سنگینِ در دهانم
هنوز عشق می بازد .
من
اندوه کلانم
دیگر چیزی را
به یاد نمی آورم .