یه شب بلند
گرم ترین تابستان در صد سال اخیر ...
امروز صبح یکبار دیگه بیدار شدم از گرما
انگار آب شدم
باید ورق های ریخته کف اتاق را جمع کنم
چقدر نوشته بودم چرا سفید ؟ متنفرم از این رنگ زیبا....
چقدر کشیده بودم چرا خمارم باز علامت سوال
چقدر سرگیجه داشتم دیروز چقدر دور شدم از رویا های محال و چه نزدیکم به هیچ
من دیشب بود خوابیدم ؟ ولی امروز فردای دیشب نیست گیجم .. مثل شبی که خوابیدم این تنها چیزیست که عوض نشده
+ نوشته شده در دوشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 3:16 توسط امید
|