تفاوت دو خواب

عشق می زند چنگ  می خراشد دل   می تراود اشک

باز باران

صدای غرش رعد

               شکستن یک مرد از درد

         در شبی سرد  آه میکشد در دل  ویران میکند  آسمان را

 تنها    تنهاتراز  تنهایی  گوشه ای می افتد   میمیرد  نیست میشود  از غصه ای در دل

         او میخوابد  تا ابد

 

 کیست باعثش؟

 کجاست؟     

   یه گوشه ای خوابیده 

               در آغوشی گرم از هوس  بی ترس از بغضی که هرگز نخواهد دید  

   و         بی خبر

        از آغوشی که بزودی  یخ میکند....  

 

                                                       

 

جادو

هم ديدني بودي   هم خواستني بودي 

  هم چيدني بودي هم باغچمون گل داشت

 زنجير ميخواستم      دستاتو بخشيدي   از من تا اون دستا   هر دره اي پل داشت

پل بود اماريخت     گل بود اما مرد   عمر منم قدعشقت تحمل داشت

آروم نميگيرم   ازدست زنجيرم  بي عشق ميميرم   من روز ديدارم

از دوستي پر من   از دوست دلخور من

آجر به آجر من   من پشت ديوارم 

 

لعنت به اين ديدار  لعنت به اين ديوار  لعنت به اين آوا ر    من زير آوارم

هر روز پاييز ه هر هفته پاييزه  هرماه پاييزه   هر سال پاييزه 

 پنهونم از چشمات     ماه پس ابرم

 من كاسه ي صبرم     اين كاسه لبريزه


 هر بار که آلبوم محسن  چاوشی میاد  انگار یک سال گذشته ی من   به شکل جادویی منتشر میشه      این دفعه ام گریم و در اورد ...   دوسش دارم  میزنه حرفایی که باید بزنه

 

                   پوستر تبلیغاتی آلبوم پرچم سفید                                       

یکی جواب بده

دچارچالش شدم

  شبيه آدميكه زدن تو بالش و از آسموني كه خودش ساخته بود سقوط كرده .

 ماهش ديگه تو شب نميدرخشه گويا گناهش خيلي بزرگه و خدا نميبخشه. نميدونم چرا چرا؟       اينقدر تو زندگيم نقش داره

 يه جواب ميخوام . تو شبام تنها و بي صدا بيدارم توتاريكيه ي مطلق فقط به اينكه چه كسي بايد جواب بده فكر ميكنم.

 گيجم گم شدم تو خودم . نوشتن برام سخت شده مخم قفل.نقطه بيشتر از نكته دارم يه احساس  مبهم از غصه دارم.

 تو سرم هزاران فكر وقته نوشتن واژه ها رو كم ميارم

 جمله از ذهنم فراريست رويه كاغذ ولي خط خطي تر از هميشه ديگه دفتري ندارم .

 درد و دل هام و با فرياد مينوشتم اما حالا سردرگمه اين سر نوشتم

 بي راه حل و راهي به بيرون نگاهم خيره به ديوار و انديشه ي رهايي كه با اشكهايه يخ زده ام بي رتگ تر ميشن.

 در سرم افكار مغشوش جريانها دارند انحرافي

. يه جور فرار از واقعيت با ابزار انصرافي.

 نگاهم به زندگي مخدوش شده اميدم به آينده هم بي روح شده مرده گور به گور شده رفته . تو  اين چند هفته ميشه گفت رويه ي هم رفته

 سياهي بيشتر و نور كم رنگ تر شده.

 نميدونم چي شد اينبار بي خبر شب شد آماده نبودم واسه اين تاريكي

 نميترسم ولي تنهايي و نديدن و خاموشي چه كسي ميفهمه تو كي هستي چي ميخواي و چي ميگي.

شعر  با سانسور

  پايه يه كامپيوتر گيجم سرم درد ميكند به جنون

  من به خودم فكر ميكنم اغلب تويه حمام گريه با صابون

   نه دلت ميبرد مرا نه صدات خسته ام آه از تمام جهات

  دلخوشم به كدام راه نجات من زير كتابها مدفون

   هرچه از هيچ رنج ميبردم بغض خودرا به زور ميخوردم داشتم ذره ذره ميمردم پشته اين عكسهاي گوناگون

   من زير كتابها مدفون

  هرچه در شهر اتفاق افتاد رفت دنيا به باد يا با باد

   بازدر تو ادامه خواهم داد

   از تو اي شعر واقعا ممنون                ش.ن


                        

   براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد



 

...بمون

حال که اومدی

                   دیگه نرو........................ 

تمومه

امشب  دلم گرفت   گریه نکردم  ولی شاید ...

سیگار خاموش شد از نگاهم من امشب دوباره دیوونه شدم 

دلم آه  میخواهد

 دلم مرگ رو صدا میزنه 

 من امشب مردم.

برای تو ....

من عاشق هيچ كس نيستم. چون نباید باشم

 من عاشق غروبم. عاشق نشستن و خيره شدن به غروب. من عاشق ابرم كه هرچه شبنم از اوست.

 . عاشق نان و پنير و سبزي… آه كه چه حالي دارد. ميتونم عاشق بشم وقتي باران مي بارد.

عاشق دلباختن با يك نگاهم.

 من عاشقم.

 عاشق بغض هاي خفته ام. عاشق بوسيدنم. عاشق گريستن . عاشق سكوت مرموز دل هاي شكسته ام.

عاشق نگاه خيره به ديوارم.

  عاشق صداي مادرم هستم. عاشق آرامشي كه به من مي بخشد.

عاشق موسيقي ام.  و روزي من خواهم نواخت. غم هاي دلم را خواهم نواخت و شكستنش را به تار خواهم كشيد.

من عاشق لحظات غروبم و...

عاشق برگ زرد خزان. عاشق خش خش برگ ها زير پاي يك عاشق دل شكسته ام. شايد اين برگ ها هم تابع دل اوست!….

 من عاشق اين احساسم….. فقط همين

همه چیز در پاییز زیباست به جز تو

  
       

   پاییزو نگاه کن تصور کن دختره نیست  ببین میتونی ؟

من  که میتونم

 

   غروب تو  پاییز 

 

          براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد  برف در پاییز 

 براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد تنهایی با خرس در پاییز

لازم به ذکرست این مطلب و همینجوری گذاشتم  هیچ  مورد پشت پرده ای وجود ندارد.

مقصر من نیستم تو پاییز دختره لباس گرم نپوشیده  شک نکنید همه ی عکسها مال فصل پاییزه.

شبی روشن

امشب از شكفتن ميگويم

از خنديدن از لمس زيبايي   فريبی تماشايي   رسيدن به دوست داشتن ها

گذر از كوچه اي تاريك .............

از بوسه زدن بر دستان پر مهر پدرومادر در آغوش گرفتن يكي يكدونه خواهر .

عشق متقابل بدون دروغ و دورنگي ها صاف و شفاف .

همه چيز حقيقت و تزويري در آن نيست . تصويري از يك زندگي در روشنيست .

خوشبختي اينجاست فقط همين جاست.

 

 

دلم گرفته

 دلم  بارون میخواد   از اوناییکه

که وقتی روی جدول خیابان راه می روی و سرت را گرفتی رو به آسمون  و گریه میکنی زار زار 

ماشینی رد شه  و تمام آب های کنار خیابو ن را بپاشه روت

بعد

بی خیال از همه ی غمهای عالم

بخندی  و بخندی 

 دلم گریه وخنده میخواد...

آف ریدن


فرار ازحقيقت با نگاهي سفيد به سياست... چشمها رو باید بست جور دیگر باید دید .
نه ظلمي  نه دروغي نه فشاري نه حصاري .

زندگي در آرامش و آسايش   بي سد و  مانعي براي راهش   رو به جلو همش نگاهش 

رسيدن به هدف بي شك و ترديد وتهديد و خواهش .

آزاد و رهاست  فضاي سالم و بي تظاهر به بالندگي جامعه اي پر از سرزندگي و اميد به آينده با برنامه ريزي هايه هفتگي.

نه بندي نه زنجير نه ميله نه گلوله اي در سينه آره همينه حقيقت مگه غيره اينه .

جمعه 12 اسفند دوربين ها پر از حماسه. صندوقها مملو ازواقعيت و بازهم ملت در صحنه .

خسته شدم چقدر حماسه  آف ريدين            

جمعه  خواب و بيداري توفيقي نداره  برای ما این مطلب اثبات شده

 باز سوراخ و بازهم نيش   33 يا 34بار تا حالا شمرديش .

پس کوعدالت اجتماعی  آزادیه اندیشه و بیان   فقط  عین آلتی در دست

 این همه سالست پس کو کجاست قله ؟    

به قول معروف............     هیس

                              

....................................... ....................................................... .............................

              وعده ي ما همين جمعه  هرجا تو بگي .

...

 

                         

رفت و از اين خونه گذشت..... باز دله ديوونه شكست

باز صداي قلب من در اومد و پرم شكست.

بزار رهاشم ازاين شبايي كه هر دقيقش ترس و سياهي ......نرو  

                                            

تموم حرف يه رفتنه....

                غرور مرد......... شكستنه

بشين به پاي حرف من ....

اين آخرين غم منه...........

                                             .

حرفام و قورت نميدم

 

                                براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

يه نگاه بنداز تويه شهر چراغا روشنه تويه شب  همه چيز قشنگه اما از اين بالا

  مثله بارون ميمونه  زير چتر.

 حسه شاعرانه ندارم اصلا  يكي از خودم دو از اين آدما خستم.

 كه قفل ميشن رويه شعراي فيريكيه فروغ  و تلخيه حقيقت و شيرينيه ي دروغ.

همه گمن و يه جورايي نقشن يا بكنن يا توفازه پايين و پرچم .

يه سري تو همين رنگا ميميرن و يه سري تونخ جيب و نتيجه چند چند.

حرفام نقدن نسيه نيست تو گوش خريدار بيار منم مسير وقير

 تنها باش چون برات مفيده  يكي مثله من كه سايش سفيده كه هرچي  تا حالا نوشته ومينويسه

شك نكن خودشم ديده .

راه زندگي طولانيه و درازه  گاهي وقتا شده كه  كلا بريده

 ولي نا اميدي رو راه نميده  اصلا  به وجودش.

  پس رفته سمت هدف  با لرزش با لغزش. اما  با ترسش ميجنگه تا  پيروزي رو بياره بچنگش.

من ميرسم چون ميخوام كه برسم ميبينه  يه مرده وحرفش. 

حقم نبود سياهي

خدارو شكر همه چيز خوب كه نه ولي بدم نيست. يادمه پارسال همين موقعه هاي سال بود...كه

 

هرچي داشتم ونداشتم بسم بود  دنيام تو دستم بود.

 يه هو زير پام لرزش شد  روحم دچار لغزش شد  دنيام بي ارزش شد

 طرد شدم  سرد شدم  تو مشكلاتم غرق شدم.      

  شدم يه مرد  مرده  بين زنده ها   هميشه تك وتنها و به  دور از اجتماع

 دير اومدم و  خيلي زود رفتم   غرورم و  زير پاهام خورد كردم

 امروز و  فردام از ديروزم  پوچ تر               عکس | منظره | والپیپر | عکس هنری | عکس زیبا | عکس طبیعت | والپیپر پاییز | پائیز | والپیپر پائیز | بکگراند | تکگراند پاییز | بک گراند پائیز | برگ های زرد | برگ | درخت | برگ پاییزی | درخت پاییز | بکگراند منظره | فصل ها | طالع بینی| 

هرچي رفته بودم و ساخته بودم سوختن  ..... ولي

تكوندم شونه هام  و وايسادم رو جف پاهام  و  زير پرچم خدام

 و

 كندم كلا ازهمه . 

اين آدماي مسخره. از اين شهر پر تنش تا  كه نباشه تصويرم تو كوچه و محله رويه جلده مجله  .  يا سوژه براي عبرت  آيينه اي براي فرار از غفلت .

حالا خودم همينجام آماده  براي انجام  هركاري كه بتونه كمكي باشه براي رهايي  يا سدي جلويه تباهي

آره من وايسادم چون حقم نبود سياهي  مردن تويه دوراهي ..  .

 من چون خواستم تونستم          بخواه ببين ميتوني يا نه........ 

                              

                                                       

حالا

در خفا و در سیاهی پنهان از چشم های همیشه براق و پیگیرش دیدم به همونی که میپرستیدم دیدمش آری او بامن نبود ولی تنها هم نبود. .وازون لحظه به بعد چشمانم را به روی تمام هستی بستم و جز سیاهی و شب را احساس نمیکنم .. من سایه شدم سایه ای که به نور نیازی ندارد .من نورم رو توی اون پیاده روی خلوت جاگذاشتم وامروز فقط با آرزوی رسیدن به اوج انتقامم لحظات را پشت سر میگذارم انتقام از تمام ثانیه هایی که کشتن منو تا از ساعت عبور کنند ..ا نتقام را معنی تازه ای خواهم بخشید چقدر لذت بخشست آن روز رستاخیز . روزی که زیاد هم از این شب زندگیم دور نمیبینم ثانیه ها به گوش باشید شنهای ساعت رو به اتمامست..

ایکاش

یه روزهایی رفته و من غم اون روزها نیست که آرامش ندارم من از روزهاییکه پیش رو بود

و برای همیشه باید از ذهنم پاک کنم غمگینم.

برای تمام لحظاتی که میتونستم خوشحال ترین باشم خوشبخت ترین باشم دلم میسوزه و

ایکاش ....